ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



این در خانه ی عشق است که باز است هنوز...

امروز روزه مال یزید و یزیدی است
ما آب می خوریم و عطش پخش می کنیم

.................................................


زن ایستاد و پشت سرش را نگاه كرد

آهی كشید و چادر شب را سیاه كرد


دید آتشی گرفته به دامان روزگار

خورشید روی نیزه و تقدیر بی قرار


از زیر سنگ های زمین خون دویده بود

زینب به قتلگاه برادر رسیده بود



این جا كجاست؟ كرب ِ مصیبت! بلای عشق

آه از غروب كرب و بلا...از شب دمشق

*

زینب نشست و دیده ی خود را به ماه دوخت

چشمان خون گرفته ی خود را به راه دوخت


ناگه تمام آینه ها رنگ خون شدند

دیوارهای كوفه سراسر جنون شدند


در آسمان ملائكه زنجیر می زدند

خورشیدها به نفع تو شمشیر می زدند



ای وای از فرات و لب تشنه كام عشق

از زخم های كهنه ی بی التیام عشق


از مشك تیر خورده و از گریه های دشت

از ماه سربلند که بی آب برنگشت

*

زینب میان خشكی و دریا نشسته بود

زینب در آستانه ی فردا نشسته بود


از آن شبی كه دیده به دیدار نی گشود

زینب هزار سال فقط گریه كرده بود


دنیا كجاست؟كرب و بلایی بس اكبر است

قرآن به خون تپیده و انگار بی سر است



آیه به آیه مصحف مان رنگ غم گرفت

دیوارهای كعبه غبار ستم گرفت



هر شب در این معامله سرها به روی دار

وای از دمی كه پرده برافتد از این قمار



...

ما منتظر كه خواب جهان زیر و رو شود

شاید حقایق دگری بازگو شود...

*

زینب دوباره پشت سرش را نگاه كرد

آهی كشید و بیرق ما را سیاه كرد...


گفتند عالمی همه درگیر عشق اوست

دامان و سرپناه اسیران، دمشقِ اوست


گفتند روضه خوان غمش كوهها شدند

چشمان او روایت اندوهها شدند


تاریخ تا همیشه پریشان زینب است

دنیا هنوز شام غریبان زینب است


عکاس: وحید پیام نور

کلمات کلیدی این مطلب :  کربلا ، عاشورا ، زینب ، شام غریبان ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/5 در ساعت : 19:0:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  1744


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

فرزانه سعادتمند
1391/9/5 در ساعت : 19:8:54
در آسمان ملائكه زنجیر می زدند



خورشیدها به نفع تو شمشیر می زدند





سلام

زیباست قبول باشه مارو هم در این روزها دعا کنید

التماس دعا
................................................................
سلام دوست خوبم
ممنونم از شما
محتاجم به دعای دوستان و دعاگوی همه هستم اگر سعادتش باشد
رضا نیکوکار
1391/9/5 در ساعت : 19:26:39
این جا كجاست؟ كرب ِ مصیبت! بلای عشق

آه از غروب كرب و بلا...از شب دمشق

بسیار زیبا و اندوهناک سروده اید
خداوند اجرتان بدهد انشاالله...
..............................................................
سلام جناب نیکوکار
شما لطف دارید
سالار شهیدان پشت و پناه شما
معید داستان
1391/9/6 در ساعت : 1:39:28
ما آب می خوریم و عطش پخش می کنیم
*******************************
شاعرانه ی موقّری بود
درود بر شما
........................................................
سلام بر شما
ممنونم
زنده باشید / یا علی
نغمه مستشارنظامی
1391/9/6 در ساعت : 2:34:4
سلام وحیده جان بسیار زیبا و دلنشین بود
دنیا هنوز شام غریبان زینب است...
تا لحظه ظهور...
..................................................
سلام گلم
راستی نذرت قبول
مجتبی اصغری فرزقی
1391/9/6 در ساعت : 7:52:16
سلام سركار خانم افضلي عزيز



شعر زيباي شما را خواندم و لذت بردم



موفق باشيد خواهر خوبم
......................................................................................
سلام برادر ارجمند
ممنونم از لطف شما
زنده باشید
نغمه مستشارنظامی
1391/9/6 در ساعت : 15:40:5
ممنون نازنین نذر شما هم قبول عزیزم امیدوارم هرچه زودتر پدر به خانه برگردند در کمال صحت و سلامت.
می دونی که
نذر هرساله ام سلامت اوست
آرزویم نماز عاشورا
ظهر موعود با امامت اوست!
...........................................................................
سلام عزیزم
ممنونم...انشاالله
چه نذری بهتر از نذر سلامت آن عزیز غائب از نظر ... به امید ظهورش
ملیحه رجائی
1391/9/7 در ساعت : 0:16:9
سلام بر بانو افضلی عزیز
مثل همیشه فوق العاده س
احسنت

برای سلامتی پدر عزیزت دعا میکنم...

مأجور باشی
..........................................................
سلام بر شما عزیز
یک دنیا ممنونم
خدا به شما خیر بدهد
افشین تل لو
1391/9/6 در ساعت : 13:14:8
سلام شاعر عاشورایی
بسیار زیبا بود.
دست عباس و یک کرب بلا عشق پشت و پناه شاعریت.
.............................................................................
سلام بر شما
ممنونم از لطفتون
یا عباس
مصطفی پورکریمی
1391/9/6 در ساعت : 20:55:4
سلام خانم افضلی بزرگوار

مثنوی درس آموز و مرثیه ی بشکوه و حزن آوری بود مأجور باشید
...................................................................................
سلام و تشکر از شما
زنده باشید
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1391/9/7 در ساعت : 2:3:55
سلام خانم افضلی گرامی

مثنوی بسیارزیبا وتأثیر گذاری بدیعی سروده ای. استفاده کردم

مأجورباشید وسربلند
..........................................................................
سلام
این نظر لطف شماست
ممنونم/یا علی
دکتر آرزو صفایی
1391/9/5 در ساعت : 23:26:6
سلام خواهر عزیزم
میدانم در ایران شام غریبان است امشب
و با خوانش این سروده ی از دل بر آمده و حزین دلم از جا کنده شد
اجرت با صاحب دو عالم مهربان بانو
امید که حال پدرتان نیز همواره رو به بهبودی باشد
التماس دعا
.................................................................................
سلام بانوی نازنین
متشکرم از لطف ات
حال پدر هم شکر خدا بهتر است
قربانت/ یا علی
زهرا شعبانی
1391/9/6 در ساعت : 7:28:0
زینب دوباره پشت سرش را نگاه كرد

آهی كشید و بیرق ما را سیاه كرد...

سلام وحیده ی عزیزم
چه سعادتی ست هم نوا شدن با شوریدگی شاعران عاشورایی برای اهالی این خانه...شاعرانی که اندوه را چنین زیبا و جاودانه روایت می کنند...هزاران درود بر تو دختر ماه...
.........................................................................................
سلام به زهرای نازنینم
قربونت برم خوب من
دست عباس پشت و پناه تو و خانواده ات عزیزم
عالیه مهرابی
1391/9/6 در ساعت : 14:57:11
تاریخ تا همیشه پریشان زینب است

دنیا هنوز شام غریبان زینب است
سلام وحیده عزیز
بسیار زیبا سروده ای
افرین و دست مریزاد
....................................................................
سلام عالیه جان
ممنونم عزیزم
وحید پیام نور
1391/9/11 در ساعت : 0:37:17
با سلام و خسته نباشید ، به استثنای دو مورد کوچک ، یکی اینکه زنجیر زنی ... به نظر نمی رسد اگر خرافه نباشد ، سنت پسندیده ای هم باشد ، حال این عمل را به ملائکه رساندن .... و دیگر اینکه در مصرع : " شاید حقایق دگری بازگو شود... " دگر به لحاظ زبانی با فضای سایر واژه ها همگن نمی باشد . سوای این دو مورد ، لذت بسیار بردم . سرافراز باشید .
تشکر که بنده ی حقیر را مفتخر نمودید و به پیوست شعر زیبایتان این تصویر را استفاده نمودید . این تصویر را در روز عاشورای سال 84 وقتی برای تحقیقات لازم به منظور ساخت فیلم مستندی از آئین سوگواری روستاهای شاهرود به آن دیار رفته بودیم برداشتم . خرابه ای بود بین راه خرقان . حسن تصادف اینکه زمان ثبت این فریم ، در ذهنم غروب خرابه های شام می گذشت و وقتی همان فضا را در شعرتان دیدم دوباره همان حس به سراغم آمد ... تشکر مجدد
..................................................................
سلام و تشکر جناب پیام نور
و جالب تر اینکه : من واقعا نمی دونستم این عکس در روز عاشورا گرفته شده..../عجب حس غریبی
علی رضا آیت اللهی
1391/9/7 در ساعت : 0:3:58
سلام
چه بنویسم ؟
روایتی تا به این حدٌ زیبا و روان و متوالی ...
خداوند تبارک و تعالی سرکار را بسیار بسیار دوست داشته است که چنین قریحه ای بخشیده است .
اگر به جای سرکار بودم پس از هرنماز سجده شکری برای آن به جا می آوردم
فقط روی مصراع 24 کمی متوقف شدم « قرآن به خون تپیده و انگار بی سر است » . می دانید که من اهل مسامحه در شعر و به طور کلٌی در هنر هستم . امٌا روی این مصراع هنوز هم متوقفم . شاید خسته ام و آن را خوب درک نکرده ام . شاید تفسیر هائی متفاوت داشته باشیم ؛ شاید ... شاید ...شاید ...
می دانید ، این شعر سرکار خصلت دیگری هم دارد که این روزها کمتر در شعرهای از نوع کهن سایت دیده ام : نه کم دارد ، نه زیاد ( آرایه ، حشو ) . بنابر این اگر مصراع های آن را چون عباراتی در پی یکدیگر بیاوریم به یکی دوتا از قطعات ادبی لامارتین می خورد ، بدون شک به برخی از توصیفات « ژان کریستف » پهلو به پهلو می زند . فریادی شیعی - پارسی است در قلمرو رمانتیک ...
غم نبینید انشاء الله .
................................................................................
سلام استاد
مدام خجالت دهید ما را !
اما واقعا آن سجده ی شکری را که سفارش کردید به جا خواهم آورد به خاطر سعادت در کنار شما اساتید بودن و آموختن ... و دعا کنید خدا لیاقت سرودن از آن بزرگواران را از ما نگیرد...آن مصراع را حتما عوض خواهم کرد...چون خودم هم باهاش ارتباط برقرار نکردم...و انشالله جایگزین بهتری برایش پیدا خواهم کرد
یک دنیا ممنونم که همراهم هستید و بخصوص تذکرهایتان خیلی کمکم می کند
سلامت و سرزنده باشید بحق حضرت سیدالشهدا (ع)
آرش پورعلیزاده
1391/9/6 در ساعت : 4:0:6
زینب به قتلگاه برادر رسیده بود ... احسنت
................................................................
ممنونم از لطف شما
زنده باشید
ابراهیم حاج محمدی
1391/9/10 در ساعت : 23:7:17
طیب الله انفاسکم . بهره ی فراوان بردم . دست مریزاد
..............................................................
سپاس بی حد از لطف شما
عارفه دهقانی
1391/9/6 در ساعت : 14:42:35
سپاس فراوان
آجرکم الله
...............................
ممنونم عارفه جان
سحر دگلی (آریایی)
1391/9/6 در ساعت : 21:40:31
سلام و درود نازنین بانو افضلی ام
درود بر احساست که بغض دل را می نگارد
درود
التماس دعای نیک
قلمت جاودان
احساست در امان باد
.........................................................................
سلام و تشکر عزیزم
بازدید امروز : 13,113 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,971,713
logo-samandehi