سلام استاد...خواندم و آموختم... ممنونم.
|
ما نيز در شيشه ي دل شعرتان آن پري سربريده را به عيان مي نگريم و مي گرئيم.
بيت بيتش مصداق صداقتي مقدس است كه سلانه سلانه به پس كوچه هاي دل ما سرك مي كشد.
اين دردي كش دلشكسته ي را ، از اين باده بسيار در سبو ، بوده و هست و خواهد بود.
ادر كاساً و ناولها.
|
سلام جناب استاد مثل همیشه عالی و پر از مضامین و تصاویر بدیع و تازه است. آن را که عیان است چه حاجت به بیان امثال ماست. فقط با تحسین شعر شما خودمونو تحسین می کنیم! دست مریزاد همین.
|
سلام بر استاد قزوه ی عزیز ، دست مریزاد و بر قرار باشید ، پیشاپیش عیدتان مبارک .... از چیدمان شعر گمان برد جان من جایی تو نیز شربت جان را چشیده ای خواندم دو بار ، چون به سر آمد ته غزل دیدم همیشه ، گوشه ای از باغ دیده ای
|
با خنده گفت اشک کدامین شبانگهی؟ با گریه گفتم آه کدامین سپیده ای؟ بسیار زیبا...
|
سلام ودرود فراوان
استاد مثل همیشه مسحور کننده بود
انشالله که پایدار پیروز باشید
ممنون وسپاسگذارم
|
به ! استاد...خوش آمدید !!! غیبت تون طولانی بودا ! ... این شعر رو گرچه بارها خوندم ولی باز هم برام تازه بود و عاشق بیت آخرشم .../ هر صبح و شام یکسره خون گریه می کند/ در شیشه ی دلم پری سر بریده ای/..........واقعا زیباست...
زنده باشید استاد عزیز
|
سلام و عرض ادب استادگرامی
درود بر شما و قلم توانمندتان
همیشه از اشعار زیبا و پر احساستان لذت می برم
امیدوارم همیشه و در همه جا خداوند مهربان یار و نگهدارتان باشد
|
هر صبح و شام یکسره خون گریه می کند در شیشه ی دلم پری سربریده ای...
|
سلام استاد از سالها قبل از این که این سایت دایر شود خواننده شعر های جناب عالی بوده ام . حالا باز هم در این سایت آنها را می خوانم . وقتی شعر را برای نخستین بار می خوانیم انباشتی از استنباطات داریم که اگر بلافاصله روی کاغذ نیایند در دفعات بعدی تکرار نمی شوند . یعنی کمتر تکرار می شوند . نخستین باری که من این شعر را خواندم می توانستم ده صفحه در باره اش بنویسم . حالا شعرهایتان را که می خوانم دَم نمی زنم . چون در دنیای عشق و عرفان ، دَم ، دَمِ اوٌل است . امٌا این شعر در فرهنگ ناب فارسی جایگاه دیگری دارد . جدال با نفس است ؛ من به این نفس ، نفس اَمٌاره نمی گویم ؛ امٌا « نفس » است . بسیاری از عرفای ما وارد این مقوله شده اند . امٌا بسیار کمترشان توانسته اند آن را به شعر بکشند و آنهم شعری به این زیبائی ( میدانید که من نویسنده متملٌقی نیستم و همیشه سعی به نوشتن حقیقت دارم ) . بنظر من کلید شعر در این مصراع است : رنگی به غیر خویش در آئینه دیده ای ؟ تصوٌر می کنم هم درس اوٌل عرفان و هم در س آخر عرفان باشد ؛ تا آنجا که : « رسد آدمی به جائی که به جز خدا نبیند » ... استوار و پایدار باشید انشاء الله .
|
سلام استاد نازنین غزلی بسیار عالی ،صمیمی و دل انگیز است. زنده باشید
|
چه می توان گفت در مقابل آنکه تنفسش جوشش غزل و قصیده های آسمانی است به جز تبارک الله احسن الخالقین درود بر شما استاد
|
در من نشست نعره ی شیر شکسته ای در من دوید آهوی از خود رمیده ای دست مریزاد استاد
|
سلام استاد قزوه روزی تفقدی کن درویش بینوا را.... ......... یاعلی
|
درود بر شما استاد هفتاد باغ در پی بویش غزل شدم تا دست من رسید به سیب رسیده ای
|
|
بسيار زيباست درودتان باد دست مريزاد.
|
سلام جناب استاد قزوه ی عزیز و گرامی هفتاد باغ در پی بویش غزل شدم تا دست من رسید به سیب رسیده ای شب عرفه است و چشمم با این "سیب نوبر" که عصاره هفتاد غزل عاشقانه است به میهمانی عارفانه های شما رفت بسیار زیبا بود. اگر خدا قبول کند شرحی هم بر دو بند از" ترجیع بند زهرایی" حضرتعالی نوشته و تقدیم جناب استاد اسماعیلی کرده ام بنا دارند در ماهنامه ای چاپ کنند امیدوارم آن ناقابل خوشحالتان کند موفق باشید
|