نثر روز
ابراهیم حسنلو
ای لحظه هایم قسم به معصومیتتان که نوری در جانم جاری است.باید لبخندی شعری یا زمزمه ای باشد . تادر کوچه های روزگاران تا در غریبانه ی خاک تا در مشتهای خشم وبی داد وتنهایی انسان را به سوی رهایی پنجره ای باشد .
ای لحظه هایم !سر گیجه هایتان را درمانی دارم بیهوده سرگرانی نکنید.لحظه هایم را در لحظه ای خلاصه کنید.در لحظه ای که به عشق ختم می شود.
نابترین لحظه های جهان را در لحظه ی آسمانی من جمع کنید.لحظه ای طعم همه ی زیبایی های هستی را در جانم بچشانید .مرا لحظه ای روشن کنید.مرا لحظه ای عاشقانه بخوانید.تا آواز همیشه ی عشق باشم.
مرا لحظه ای دولت بدهیدتا لحظه ای دولت عشق باشم.تا لحظه ای برای همیشه ی عشق آبرو باشم.تا حرمت جهان باشم.
ای لحظه هایم! عمری دلتنگی هایم را هیچ لحظه ای بر نتابیده است.اینک می خواهم لحظه ای مرا با نابترین آیه ها تفسیر کنید .با زلال ترین آینه ها برای قصه های عشق و روشنی روایت کنید .
ای عشق من فرزند بی بدیل توام .اگر تنها لحظه ای مرا مستجاب کنی اگر تنها لبخندی نزدیکتر بیایی اگر تنها لحظه ای در خود رها سازی . حماسه ات می شوم.به ثبت می رسم .مستجاب می شوم.
ای لحظه هایم !اتفاقات سبز وزرد بسیاری در زندگیم روی داده است ولی عشق را همواره رنگی دیگرگونه بوده است .عشق با هر رنگی تفسیر شدنی است .
ولی من همواره آنرا سپید دیده ام .که برای عشق هر حادثه ای زیباست .آری عشق سپید است .چون سعادت انسان است چون عشق تقدیر برتر هستی است.
چون عشق پنجره ای است که از اتاق دنیا به جهان کوچه ها و رود ها ولبخندها نظر دارد .واز آنجا می توان پنجره ی شرقی را تماشا کرد. به نور پیوست .
عشق زیباترین هدیه ی خدا برای انسان است عشق لحظه لحظه ی فرصت رهایی است.
عشق یعنی ای انسان نابترین فرصت زندگی را تصور تصویر کن.
ای لحظه هایم! مرا به یقین مرا به معراج برسانید یاریم کنید که لحظه ای تا بهشت تا انسان تا ملکوت تا حضور رسیده باشم تا با جرعه ای همه ی میخانه ها را به سر کشیده باشم .تا با عربده ای همه ی مستان جهان را لحظه ای بی خویشی ورهایی باشم .تا با زمزمه ای همه ی نیستان ها را هوای بی قراری باشم.
تاریخ ارسال :
1391/6/7 در ساعت : 18:43:7
تعداد مشاهده :
285
کسانی که این مقاله را می پسندند :
ارسال نظر :