با سلام و عرض ادب.
نیست مخصوص به خورشید, به خون غلتیدن
عشق بسیار ازین طایر بسمل دارد...
(صائب تبربزی)
مطلع شعر ظاهراً آن جذبه ای را که باید دارد, و می تواند توجه مخاطب را جلب و کنجکاوی اورا برای خواندن ادامه ی شعر برانگیزد؛ اما این ظاهرِ امر است.
به خون غلتیدن در نحو فارسی همان کارکردی را دارد که به خاک غلتیدن و در آب غلتیدن, بدیهی است که (درون)در بند دوم بیت اول نوعی حشو به حساب می آید و از آن نوعی ست که شاعر, بدون غرض خاصی, تسلیمِ وسوسهٔ پر شدن وزن می شود.
اصولاً اگر غلتیدن به معنای غلت زدن در خاک و آب و خون و در موارد نادر پول!! باشد که هست, بهتر است دربارهٔ ترکیبِ (درون خون خود غلتیدن) تجدید نظر کرد.
و اما بعد,
اولین نکته ای که در سرتاسر شعر جلب نظر می کند و حتی بیش و پیش از مطلع خود را به رخ می کشد, هایلایت کردنِ حروفِ اول و آخر ابیات است , که احتمالاً نشانگر آن است گه شاعر با خودش مشاعره ای راه انداخته است تا خود را بیازماید,
به نظر می رسدچنین کاری اولاً مانع تمرکز جدی شاعر در سرودن می شود, و در ثانی مانع روان خوانی توسط مخاطب ـ به دلیل مکث هایی که رخ می دهد ـ می گردد.
و دیگر این که,
در بیت پنجم (سرسینه), فاقد معنای شایستهٔ این سرودهٔ آیینی است که امیدوارم من اشتباه کرده باشم,
(سرسینه) فقط در گویش مازنی به معنای (بخش فوقانی بدن) آمده است ولی در واژه های مصوب فرهنگستان, تحت عنوان علوم و فناوری غذا, اقیانوس شناسی و جانور شناسی دسته بندی شده است.
و آخرین موردبه زمان روایت بر می گردد.
مطلع با فعل گذشتهٔ استمراری آغاز می شود, اما در ابیات چهار و شش بدون تمهید خاصی بین زمان حال و گذشته رفت و آمد می کند.
لازم به ذکر است که قضاوت دربارهٔ محتوای این شعر آیینی و ارجاعات درون و برون متنیِ آن در توانایی من نیست و تنها به آسیب های نحو و دستور زبان که در هنگام سرودن شعردر کمین مولف بوده اشاراتی داشتم که امید است مفید واقع شود.
هادی قربانی (ارغوان)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
* توضیح مسئول ستون نقد:
اصطلاح (سرسینه) نه فقط در گویش مازنی که در گویشهای مختلف سراسر کشور ـ بخصوص در قصابی ها ایضآ توصیفات خاص و عام بیشتر در طنز و هزل ـ کاربرد دارد ومختص گویش و منطقه ی خاصی از ایران نیست.